تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد / از بس که استخاره زدم تا ببینمت
تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد / از بس که استخاره زدم تا ببینمت
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع / قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار / تا گفتم السلام علیکم شروع شد
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن / خیری ندیده ایم از این اختیارها...
شرمم کشد که بی تو نفس می کشم هنوز / تا زنده ام بس است همین شرمساری ام
گفتی : چه خبر؟ باز همان حرف همیشه / وقتی خبری از تو نباشد ، خبری نیست...
مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست / همه با قافیه عشق مصیبت دارند
توی قرآن خوانده ام،یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است
"خواب دیدم نیستی،تعبیر آمد میرسی/ هرچه من دیوانه بودم ابن سیرین بیشتر"
کاش ذکری یادمان می داد من باب وصال / در مفاتیح الجنانش شیخ عباس قمی