هرکس تو را شناخت دل از دیگری بُرید / بیگانه گشت با همه کس آشنای تو
هرکس تو را شناخت دل از دیگری بُرید / بیگانه گشت با همه کس آشنای تو
دوای درد مرا هیچکس نمی داند / فقط بگو به طبیبان دعا کنند مرا
در عاشقی گریز نباشد ز ساز و سوز / استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
حضرت حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر...
شب عاشورا ، سخن از نمیخواهم،احتیاج ندارم،بروید،بیعتم را برداشتم بود
روز عاشورا میگوید: بیائید به من کمک کنید،آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیب ها باشد و روز سخن میگوید تا مبادا طیبی در بین خبیث ها مانده باشد،شب غربال میکند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال میکند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند،آنکه در عرفه آنچنان میگرید،میتواند در عاشورا جهانی را اینچنین بگریاند...
" آیت الله محی الدین حائری شیرازی "
پیری و جوانی، پی هم چون شب و روزند / ما شـب شـد و روز آمـد و بیـدار نگشتیم
ما قوّت پرواز نداریم، وگرنه / عمریست که صیاد شکسته ست قفس را
رفتم به او بگویم من عاشقت شدم را / ترسیدم از نگاهش گفتم عجب هوایی!