ز تمام بودنی ها "تو" همین از آن من باش / که به غیر با "تو" بودن دلم آرزو ندارد!
ز تمام بودنی ها "تو" همین از آن من باش / که به غیر با "تو" بودن دلم آرزو ندارد!
سر به زیر و ساکت و بی دست و پا / می رفت دل / یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد!
آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت / عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
گفتم شرابِ وصل به اوباش میدهند؟ / با خنده گفت : بنده ی او باش ، میدهند ...
دنبال شُهرتیم و پیِ اسم و رسم و نام / غافل از اینکه فاطمه (س) « گمنام » می خرد
هرکس تو را شناخت دل از دیگری بُرید / بیگانه گشت با همه کس آشنای تو
در عاشقی گریز نباشد ز ساز و سوز / استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
پیری و جوانی، پی هم چون شب و روزند / ما شـب شـد و روز آمـد و بیـدار نگشتیم
ما قوّت پرواز نداریم، وگرنه / عمریست که صیاد شکسته ست قفس را