پیری و جوانی، پی هم چون شب و روزند / ما شـب شـد و روز آمـد و بیـدار نگشتیم
پیری و جوانی، پی هم چون شب و روزند / ما شـب شـد و روز آمـد و بیـدار نگشتیم
ما قوّت پرواز نداریم، وگرنه / عمریست که صیاد شکسته ست قفس را
رفتم به او بگویم من عاشقت شدم را / ترسیدم از نگاهش گفتم عجب هوایی!
قرص سردرد و مسکن اثرش رفته و من / شده ام یک منِ بی تو که پر از دردسرم
تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد / از بس که استخاره زدم تا ببینمت
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار / تا گفتم السلام علیکم شروع شد
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن / خیری ندیده ایم از این اختیارها...
شرمم کشد که بی تو نفس می کشم هنوز / تا زنده ام بس است همین شرمساری ام
گفتی : چه خبر؟ باز همان حرف همیشه / وقتی خبری از تو نباشد ، خبری نیست...
مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست / همه با قافیه عشق مصیبت دارند