در عاشقی گریز نباشد ز ساز و سوز / استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
حضرت حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر...
شب عاشورا ، سخن از نمیخواهم،احتیاج ندارم،بروید،بیعتم را برداشتم بود
روز عاشورا میگوید: بیائید به من کمک کنید،آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیب ها باشد و روز سخن میگوید تا مبادا طیبی در بین خبیث ها مانده باشد،شب غربال میکند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال میکند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند،آنکه در عرفه آنچنان میگرید،میتواند در عاشورا جهانی را اینچنین بگریاند...
" آیت الله محی الدین حائری شیرازی "
انگشت دستم تاول زد...
از آن بزرگ ها!
نه اینکه چیز تازه ای باشد و نه اینکه تاول داشتن به دست ، افتخار و ارزش باشد
اما همین که برای تو بود
یعنی تاولی دوست داشتنی به دست دارم...
پ.ن:سر دیگ بودم و کفگیر به دست ، برنج عزادارن رو میریختم
پ.ن:ظهر عاشورای حسینی-هیئت رزمندگان اسلام-محرم 1437 هجری قمری
پیری و جوانی، پی هم چون شب و روزند / ما شـب شـد و روز آمـد و بیـدار نگشتیم