سیب سبز

سیب سبز

حرفی نیست جز اینکه برای دیدن روی ماه خدا آمده ایم...دروازه ی شهادت نداریم! تنها معبری تنگ مانده... لکن دل را باید صاف کرد...باور کن با همین جنگ نرم می شود روی ماه خدا را بوسید.

آخرین مطالب

۵۴ مطلب با موضوع «گاه نوشت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

فایل پی دی اف چندتا از گاهنامه هایی که تو دوران دانشجویی و بعد اون کار کردم؛هرچند کار گروهی بود لکن اکثر مطالب اعم از مطالب تولیدی و جمع آوری شده و طراحی و ... کار خودم بود... کمر ریا بشکنه البته

گاهنامه دانشجویی پاکنویس در دفتر بسیج دانشجویی شهرستان کاشمر

 شماره اول

گاهنامه دانشجویی قلم سرخ در حوزه دانشجویی شهید آوینی دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان کاشمر 

 شماره اول / شماره دوم / شماره سوم / شماره چهارم / شماره پنجم

  • کرامت حسنی
  • ۰
  • ۰

مکانیزم ماله!

آمریکایی ها مکانیزمی تو برجام پیش بینی کردن به نام مکانیزم ماشه؛

اونوخت ما هم مکانیزمی داریم به اسم مکانیزم ماله!

#برجام #روحانی_طور #عراقچی_طور #نوبخت_طور #لاریجانی_طور

  • کرامت حسنی
  • ۰
  • ۰

حسابان...

‏ولی راموسا اونی که جزوه ی حسابان منو از تو جامیزیم بلند کرده بود بیاد خودش بگه،کاریش ندارم.‌‌‍..
بعد یازده سال یهو یادش افتادم
  • کرامت حسنی
  • ۰
  • ۰

نونِ زیرِ کباب...

-شام چی خوردی؟
+من نونِ زیرِکباب خوردم
+تو چی؟
- وای خوش به حالت!ما قرمه سبزی داشتیم!

  • کرامت حسنی
  • ۰
  • ۱

مقصد کجاست؟

به قدر زق زق زدن نوک انگشتان پا، پیاده روی کردیم.من و تنهایی،با جیب های خالی مان. البته تنهایی ام جیب ندارد. تنهایی ام هوس سیگار کرده بود، از آن بهمن های سفیدِ پایه کوتاه؛ و من که سیگار نمی کشیدم پیشنهاد به ادامه حرکت دادم تا حداقل قبل از رسیدن طوفان به مقصد رسیده باشیم.

مقصد کجاست؟ نمیدانم ؛ شاید #مقصد همین رفتن است، همین گذشتن و گذرکردن...

میرفتیم و هوا به غایت سرد بود و یخناک. به قدری سرد که حتی سگ هم پر نمیزد چه برسد به آدمیزاد. البته من آدمیزاد بودم ولی تنهایی ام نه... تنهایی ام می توانست به #ماه پربزند

ماه همان شیئ آسمانی سفید پررنگ! است که امشب کامل بود؛ تنهایی ام میتوانست به ماه پر بزند ولی اگر پر میزد من تنهاتر میشدم پس ماند و دوباره هوس #سیگار کرد.از همان بهمن های سفید پایه کوتاه...
در کوچه پس کوچه های تاریک و غمگین و سیاه و سفید دهه ی 50 بودیم و قدم میزدیم، از آن کوچه هایی که تیربرق های چوبی داشتند و نوری بیجان. کوچه های پیر و خسته و تنها... کاش قبل از #طوفان به مقصد میرسیدیم #مقصد کجاست؟!
 
  • کرامت حسنی
  • ۱
  • ۰

به یک نقطه ی عطف در زندگی نیازمندم
نقطه ای عطفی که دستم را بگیرد و از مینیمم نسبی یا چه بسا مطلق زندگی ام بالا بکشد
اکیدا صعودی بودنم را آرزوست...

  • کرامت حسنی
  • ۱
  • ۰

حدود یک هفته ای میشه که در حال و هوای پیاده روی اربعین هستیم.اینی که جمع میبندم به خاطره اینه که دو نفریم.من و رفیقم مسعود.تو این مدت هم یا در حال صحبت از کار و مسیر بودیم و یا در حال آماده سازی وسایل و خرید تجهیزات و ایده یابی برای پیاده روی.
قرار شده با سازمان سراج و در قالب تصویربردار اعزام بشیم.حرکت روز یکشنبه و از محل سازمان خواهد بود.تجهیزاتمون رو آماده کردیم و تو کوله و کیف جاسازی کردیم.فقط مونده یه سه پایه فیلمبرداری که قراره فردا قبل حرکت برسه.
البته هنوز وسایل شخصیم رو جمع و جور نکردم و البته لیست دعاهام برای زیر گنبد رو و ایضا وصیتنامه.
هنوز هم نمیدونم باید چه حسی داشته باشم...
روضه ی "حبیب" و "جون" هم فراموش نشود...

  • کرامت حسنی
  • ۱
  • ۰

کاش بیدار میشدم...

خوابیده بودم و خواب میدیدم که در خوابم ، خوابیده ام و کابوس می بینم! در خوابم میدیدم بختکی سنگین با تمام سنگینی اش روی سینه ام نشسته است و من مدام تلاش می کردم که تکانی بخورم . یادم نیست کدام ذکر خلاصم کرد شاید لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین بود!

اما بالاخره از خواب پریدم؛اذان گفته بودند؛ نماز خواندم!
و دوباره خواب!
کاش بیدار میشدم...

  • کرامت حسنی
  • ۲
  • ۰

وعده ی خداست و لا ریب فیه

پس نزدیک میشوند ، دقایقی که بیاییم و صحن امام حسین و حضرت زینب را در بقیع بسازیم
صحن رسول الله و حضرت علی ؛ در کنار هم

صحن امام رضا با ایوان طلا و سقاخانه اش
صحن حضرت مادر؛ که بین صحن ها باشد و بی هیچ دری

نه اینکه کسی جرات جسارت داشته باشد؛نه! محض رضای امام حسن است که دری نصب نمیکنیم...

چه صحنی بزرگیست صحن جامع بقیع ، حتی بزرگتر از صحن جامع رضوی...
فکرش را بکن؛چه ضریحی بشود...
استاد فرشچیان کجاست؟
طرحی بزن استاد که جبران همه ی مظلومیت های بقیع باشد...
مظلومیت دست های بسته ی امام سجاد و امام باقر . مظلومیت جعفر صادق.

چه گنبدی بسازیم...

گنبدی بزرگ و طلایی که از دور ، چشم دشمنان آل الله را کور کند

با گلدسته هایی که اشهد انّ علی ولی الله را هر صبح و ظهر و شام در زمین و زمان پخش کند...

...

کاش برای حضرت مادر هم میشد

وعده ی خداست و لا ریب فیه

  • کرامت حسنی
  • ۱
  • ۰

سکوت کن!

گاهی سکوت کن و برو
برو و مرا با تنهایی هایم تنها بگذار
.
.

یه وخت دیدی زدم شل و پلت کردم.
دیگه خوددانی!
  • کرامت حسنی